می شود خسته شد پای پس کشید
می شود بی خیال شد گوشه ای خزید
میشود دل برید نا امید
من ولی بر این امید روشنم در دلم
می شود ایستاد مثل کوه-پایدار
می شود قد کشید مثل سرو-استوار
می شود ره سپرد مثل رود-بردبار
می شود... فقط اگر
فارغ از هرچه یاس هر چه بیم
دل به او دهیم و یک صدا شویم
دلم هوای کسی را کرده است
دلم کسی را میخواهد که به چشمهایم نگاه کند
کسی که نگاهم را در باغچه ی خانه اش بکارد
و هر روز به بوته های تشنه ی احساسم آب دهد
کسی که از نگاهم بخواند که امروز
هوای دلم آفتابی است یا ابری؟
کسی که بداند بعد از هر بار دیدنش باز هم قلبم به
دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه به طپش می افتد
کسی که دلم هر روز برایش تنگ شود
دلم کسی را میخواهد که شبیه هیچ کس نباشد
آری دلم فقط تو را میخواهد
اورگیم غم ایله دولوبدور آللاه
عمرومون گوللری سولوبدور آللاه
دیلیمدن دوشمه ین سنین تک آدین
ابدی سوسوبدوردیلیم آی آللاه
×××
هرگئجه آغلایان سس سیز سمیرسیز
گؤزلریم کور اولوب بو گئجه سنسیز
یاشاییش اولاماز عالمده سنسیز
ابدی کؤچمه گی نسیب ائت آللاه
duman
منم بیر تن ولی جانیم علی دیر داماریمدا گزن قانیم علی دیر
منه بو دفتر و دیوان گرکمز منیم دفترله دیوانیم علی دیر
شاه اسماعیل خطائی