تک آردیج

کنارم توبنشین کمی قاصدک٬ بگویم غمم را همه تک به تک

تک آردیج

کنارم توبنشین کمی قاصدک٬ بگویم غمم را همه تک به تک

یکسال گذشته

یکسال گذشته

ولی نه

چرا یکسال.همش 365 روز؟

امام من خیلی وقته که میشناسمش

زیاده

بیشتر از یکساله

بخدا مطمئنم

مگه میشه یسال بشه اونوقت من هنوزم با خاطراتش بخندم و گریه کنم

چن دقیقه پیش سرم رو بالش بود یهو رفتم به گذشته عین فیلما. وای اون شبا یادم اومد که تا صب بیدار بودیم

یبار یه چیز خنده دار واسش گفتم فقط می خندید خندشو حس می کردم انقد خندیده بود که می گف بسته ادامه نده. الان اگه دخترک عینکی اینجا بود دقیق میگف قضیه چی بود من یادم نمیادکه.

به همین چیزا فک می کردم که یهو متوجه شدم نیشم تا بناگوش بازه قاه قاه خندیدم شانس با من یار بود که کسی نبود وگرنه به عقلم شک می کردن و صددر صد فردا می بردنم پیش روانپزشک.  تو همین افکار یهو عینه فیلما این اپیزود تموم شد و فیلم از کمدی تبدیل شد به ملودرام.

همه جا تاریک شد آسمونم ابری شدو بارید وقتی متوجه بارش آسمونم شدم که خیسیه بالشموحس کردم

چه صادقانه گریه می کردیم

پشت شیشه ی خط خطی

و شکلک زرد رنگه گریه حک می شد بر شیشه ی روشن.

ونقطه ویرگول که نشانه غرق شدنم بود

فرو میرفتم در عمق و صدا کردن اسمم مرا به سطح می کشید

فعلهای جمع دخترک عینکی

                                                                 قسمتی از دفترمduman

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد