تک آردیج

کنارم توبنشین کمی قاصدک٬ بگویم غمم را همه تک به تک

تک آردیج

کنارم توبنشین کمی قاصدک٬ بگویم غمم را همه تک به تک

ادعای بی معنی

یک شب آتش در نیستانی فتاد

سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا مشغول کار خویش شد

هر نی ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت کاین آشوب چیست

مر تورا زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی سبب نفروختم

دعوی بی معنیت را سوختم

زان که می گفتی نی ام با صد نمود

همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار

برگ خود می ساختی هر نو بهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است

درد بی دردی علاجش آتش است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد