این بار من می روم
می روم تا آسوده خاطر گردی
قصد شکستنم را داشتی؟
خودم را در خلوتم شکستم
شکستم تا که مبادا به هنگام شکستنم اشکی، راه به گونه ات بیابد.
از تنگ بلوریه قلبت بیرون می پرم که تنگت، تنگ نباشد
می روم اما بدان
توان رفتن به دوردست ها را ندارم
چون زخم هایم کاریست
جایی که می روم
جای دوری نیست
درقلب تو خواهم مرد.
برای خاکسپاری بیا؛؛؛؛؛
duman